مردی پیاده آمده تا روستای تو
A man came on foot to your village
شعری شکفته روی لبانش برای تو
From his lips he sang a poem for you
آورده لهجههای پر از دود شهر را
He brought dialects full of the city's smoke
آرام شستشو بدهد در صدای تو
Quiet, wash in your voice
یک استکان طراوت گلهای تازهدم
A new glass of fresh flowers
یک لقمه آفتاب سحر ناشتای تو
A mouthful of the dawn's sunlight is your sustenance
در کوچه باغهای نیشابور و باغرود
In the alleyways of Nishabur and Baghrud*
پیچیده ماجرای من و ماجرای تو
My journey and your journey are intertwined
گه گاه اگر سربههوا میشوم چه عیب
Sometimes if my head's in the clouds, what a disgrace
گه گاه میزند به سر من هوای تو
Sometimes your love is on my mind
جسم مرا بگیر و در خود مچاله کن
Take my body and crush it
خواهد چکید از بدنم چشمهای تو
Your eyes will drip for my body
مردی پیاده آمده جسم مرا بگیر
A man came on foot, take my body