Translation of the song اشک من هویدا شد artist Marzieh

Persian

اشک من هویدا شد

English translation

My Tears Appeared

اشک من هویدا شد، دیده‌ام چو دریا شد

My tears appeared, my eyes became like a sea

در میان اشک من سایۀ تو پیـــــدا شد

Your shadow was appeared in my tears

موج آتشی از غم زان میانه برپــــا شد

A fiery wave of sorrow appeared

اشک من هویدا شد، دیده‌ام چو دریا شد

My tears appeared, my eyes became like a sea

تو برفتی وفا نکرده، نگهی سوی ما نکرده

You disloyal left, you didn't look at me

نکند ای امید جـــانم که نیایی خدا نکرده

O my hope, God forbid that you don't come

به یاری شکستگان چرا نیایی؟

why don't you help the heartbroken?

چه بی‌وفا! چه بی‌وفا! چه بی‌وفایی!

How disloyal you are!

به یاری شکستگان چرا نیایی؟

why don't you help the heartbroken?

چه بی‌وفا! چه بی‌وفا! چه بی‌وفایی!

How disloyal you are!

اشک من هویدا شد دیده ام چو دریا شد

My tears appeared, my eyes became like a sea

تو که گفتی اگر به آتشم کِشی و گر ز غصه‌ام کُشی

Didn't you say that if I burn you, if I kill you by sorrow...

تو را رها نمی کنم من

...you won't let me go?

تو که گفتی اگر به آتشم کِشی وگر ز غصه‌ام کُشی

Didn't you say that if I burn you, if I kill you by sorrow...

تو را رها نمی‌کنم من

...you won't let me go?

نه کُشته‌ام تو را ز غم، نه آتشت به جان زدم

Neither have I burnt you, nor have I killed you by sorrow...

که می‌کِشی ز من تو دامن

...so why do you refuse me?

اشک من هویدا شد دیده ام چو دریا شد

My tears appeared, my eyes became like a sea

آه چرا بَرَم نمانده، رفتی؟

Ah! why did you leave me?

به سوزِ غم نشانده، رفتی؟

Why did you burn me by sorrow (of separation)?

به سوزِ غم نشانده، رفتی؟

Why did you burn me by sorrow (of separation)?

تو که گفتی اگر به آتشم کِشی و گر ز غصه‌ام کُشی

Didn't you say that if I burn you, if I kill you by sorrow...

تو را رها نمی کنم من

...you won't let me go?

تو که گفتی اگر به آتشم کِشی وگر ز غصه‌ام کُشی

Didn't you say that if I burn you, if I kill you by sorrow...

تو را رها نمی‌کنم من

...you won't let me go?

نه کُشته‌ام تو را ز غم، نه آتشت به جان زدم

Neither have I burnt you, nor have I killed you by sorrow...

که می‌کِشی ز من تو دامن

...so why do you refuse me?

اشک من هویدا شد، دیده‌ام چو دریا شد

My tears appeared, my eyes became like a sea

در میان اشک من سایۀ تو پیـــــدا شد

Your shadow appeared in my tears

در میان اشک من سایۀ تو پیـــــدا شد

Your shadow appeared in my tears

No comments!

Add comment