نه به ابر ، نه به آب ، نه به این آبی آرام بلند
not to the cloulds,not to the water,not to this smooth,water-colored sky
من مناجات درختان را هنگام سحر
prays of the trees in the morning
نفس پاک شقایق را در دامن کوه
pure breathe of a shaghayegh(kind of flower) on the mountain
رقص عطر گل یخ را با باد
Dance of the Iceflower with wind
همه را می* بینیم ، می* شنوم
i see and I hear all of this
من به این جمله نمی *اندیشم ، به تو می* اندیشم
i dont care about the sentences,im thinking of you
به تو می* اندیشم ، به تو می *اندیشم
im thinking of you,im thinking of you
ای سراپا همه خوبی ، تک و تنها به تو می *اندیشم ، به تو می *اندیشم
i believe that you are full of kindnesses im thinking of you
همه وقت ، همه جا ، من به هر حال که باشم به تو می *اندیشم ، به تو می *اندیشم
everytime everywhere whatever im doing,Im thinking of you
تو بدان این را ، تنها تو بدان
i want you to know this,only you
تو بمان با من ، تنها تو بمان
you stay with me,only you
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
instead of the moon light i want YOU to shine in the darkness of the night
من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند
i'll sacrifice my self for you ...just You laugh instead of the flowers
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است
i just have one breathe untill i die
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش
YOU drink this last breathe of mine
پاسخ چلچله* ها را تو بگو
You sing the bird's answers of their songs
قصه ی ابر و هوا را تو بخوان
you read the story of cloulds in the air ***(its like returning to the main phrase! not to the cloulds,not to the water,not to this smooth,water-colored sky )*** {so it means: YOU! read my story)
تو بمان با من ، تنها تو بمان
you stay with me, only you